سیاره ای از جنس امیر
به نام خدا همونجور که میدونید امروز امیرجون اول با لباس خوشگلش که مثل شاتوت شده بود اون شعر قشنگ رو واسه امام رضا خوند. بعدم شعر مشاغل رو خوندن که آخر شعر وقتی امیر میگفت عموووووو و بعد جا خالی میداد؛رفت طرف دخترا و به عمو گفت:یادته بچه بودی موهاتو اینجوری می بستی؟؟؟ خب برگردیم به موضوع؛بعدم گفت که یه هفته پیش به دوستش گفته دستم درد میکنه و مشقامو تو بنویس.جالبی کار اینجاس که من کل موضوع رو ول کردمو چسبیدم به اینکه یه هفته پیش مگه تابستون نبود؟؟؟؟پس چرا امیر باید مشق داشته باشه؟؟؟؟!!!! حالا اینارو ولش کن.بعدش حکایت چوپان دروغگو رو به تصویر کشیدن که من بازم به امیرجان بابت تیپ سازی جدیدشو تقلید صدا بهش ایمان اوردم؛چون واقعا خوش درخشید عزیزدلم.نقش کدخدا و صدای منشی تلفن رو بازی کرد. بعد نوبت آقا ممنون شد که چون عمو وقتی سلطان تازه از خواب بیدار شد بهش اجازه داد دوباره بخوابه آقا ممنون گفت که باید همه ی کارای سلطانو انجام بده و همه ی خونه رو شوشتَه کُنَد. یه اتفاق جالــــــــبـــــــــــــــــــ دیگه اینکه آقا نگهدار برگشت.[اوووووه اوه اوه جیغ دست هوراموج مکزیکی هلکوپتری] ینی دیونه ی این بخش ویژه ی برنامه هستم.خعععیــــــــــلی قشنگه.
[-Design-] |